هوالحکیم
سلام سلام سلام
حالتون چطوره دوستان گلم ... خوبید انشالله ... نماز و روزه های قشنگتون قبول انشالله ... سر سفره سحر و افطار ما رو یادتون که نمیره ...هووووووم .... ممنون از همتون... انشالله خدا حاجاتتون رو بده و حاجت بر آورده بشید ...
شهادت آقا امیرالمومنین رو هم تسلیت میگم ... انشالله این شبهای قدر رو قدر بدونیم و نهایت استفاده رو ببریم ...
بریم سراغ پیش آمدهای امروز ...
از هر چه بگذریم سخن دوست خوش تر است
امروز هم مطابق روزهای دیگه ساعت 4 و 15 دقیقه حالا یکمی این طرف و اونطرفش فرقی نداره ... از خواب بیدار شدم و سحر رو خوردم .... ببخشید سحری رو خوردم و رفتم مثل بچه های خوب مسواک زدم و بعد هم اومدی پای سیستم و یکمی توی نت تابیدم و به انجمن تبیان سر زدم و بازی های که داشتم رو دیدم و بعد هم اومدم نماز رو خوندم و بعد هم خوابیدیییم ...
در خواب فکر چه چیزهایی که نبودیییم !!!
داشتم فک میکردم که چطور میشه گمشده ایی رو پیدا کرد ... دعامون کنید پیداش کنیییم !
ساعت 9 و 45 دقیقه یا همون رند ترش ساعت 10 بیدار شدیم و اومدیم توی انجمن ورزش برای مدیریت مبحث ها که یه بنده خدایی توی انجمن تند رویی کرده بود و بر آن شدم تا یه اساسنامه بنویسم و برای همین نشستم و تا ساعت 12 و 30 دقیقه مینوشتم و همون ساعت ها هم از دوستان خوبم ، مدیر انجمن سعیدان و ممل 92 هم نظر خواهی کردم و آنها نیز اساسنامه رو تایید کردند ...
خیلی خوشحال شدم که این اساسنامه قبول شد ...
بعد هم دیدم مدیریت انجمن سرکار خانم حسینی با آیدی مدیر در بخش صندوق انتقادات جواب داده ... لحظه ایی ترسیدم
و گفتم یا پیغمبر ... الانس که اخراجمون کرده باشه از مدیریت ... بعد دیدم نه ... از قضا اومده و تایید کرده پاسخم رو ...
اما ... اما ... اما ...
چرا بعد از چند روز ؟
واقعا که ؟ وعده سری خرمن ... هِی ....
بیا طوری نیس دادا ... غصه چی و کیو میخوری !
بعد هم زنگ زدم به حیات و یکمی باهاش حرفیدم ... ایشون هم معلوم بود حال خوبی نداره
(براش دعا کنید در مدارج علمی موفق باشه ... انشالله)
بعدشهم حامد عشقی زنگ زده بووود و حال و احوالپرسی و گفت شیلات تهران قبول شده ... بسی خوشحال و مشعوف شدیم ...
چون دیگه اصفهان نیست و یه نفس راحتی میکشییییم !!!
انشالله ایشون هم موفق باشند در مراتب علمیشون ...
بعد هم نماز و کارهامون رو کردیم و اومدیم دوباره نت و این بار آقای جمالی فر رو باهاشون حرف زدیم و از ایشون هم جویا شدیم استعفاء شون رو که گفتن خسته شدن و اینها ... ولی گفت هستیم به عنوان کاربر در خدمتتون ...انشالله که ایشون هم موفق و موید باشند ...
بعد هم باهاشون خداحافظی کردیم و به عبادت در خواب پرداختیم
ساعت 17 و 45 و اینها بیدار شدیم و موتور رو برداشتیم و از خانه اومدیم بیرون و رفتیم سر زمین هامون و همینطور کتاب فروشی دوستم و یه دفتر راهنما و یه چندتا اتکت خام برای پرونده های بسیجیان پایگاه گرفتیم و اومدیم خونه ...
خونه هم ساعت 19 و اینها بود که اومدیم نت و دیدیم چه خبره و یه دوتا پاسخ دادیم واینها و برگشتیم و رفتیم توی آشپزخانه و کنار مادر و اینها و نزدیکهای اذان بووود و اذان رو که گفت سریع با یه چایی افطاریی کردیم و سریع لباس ها رو پوشیدیمم ورفتیم برای نماز ...
بعد از نماز هم شله زرد و بیسکویت و آبجوش نبات دادن که فیض بردیم و انشالله خدا نذرهای اوشون رو قبول کنند حق تعالی ...
بعد هم خانه آمدیم و افطار کامل کردیم ...
الان هم دارم این خاطره رو مینویسم ...
میخوام برم کتاب گلبرگ زندگی و شب های پیشاور رو بخونم و بعدش هم برم برای احیاء
اگر خوبی و بدی دیدید از ما حلال کنییید ...
تا مطلب بعدی
شاد باشید و سربلند
فعلا
یا علی مددی
__________________________________________________________
پی نوشت 1 :
امروز خواهرم هم شله زرد نذری درست کرد و از قضا من هم عسک گرفتم که انشالله میزارمش ...
انشالله خدا حاجتش رو برآورده کنه ...
پی نوشت 2 :
یعنی میخواستم سه روز نت نیام ... مگه میشه ... اما تجربه ی خوبی شد برام ... چون لااقل خیلی کم اومدم و خلاصه کردیم کارهامون رو ....بعدشهم همین دیگه ...باید یکمی خماری بکشیییییم
پی نوشت 3 :
اون دوستمون هم که اس ام اس میداد امروز اس ام اس نداد ...فک کنم شارژش ته کشیده بووووده
ما رو که خیلی ترسووووووند .... با اون کارش ....
عجججججججججججججب
پی نوشت 4 :
شبهای قدر هستش ... قدر این شبها رو بدونیم چون اگه توی این شبها بخشیده نشیم باید تا روز عرفه صبر کنیم تا در صحرای عرفه بخشیده بشیییمااااااا ... من خودم رو میگم ... شب اول احیائ گذشت .. امیدوارم امشب دست پر برگردم. ... شما هم دعامون کنییید
امشب تمام آینه ها را صدا کنید ***گاه اجابت است رو به سوی خدا کنید
ای دوستان آبرو دار در نزد حق ***در نیمه شب قدر مرا نیز دعا کنید
دوستدار شما
قدرت الله توکلی جوری
موفق باشید
یا ع ل ی مددی
.: Weblog Themes By Pichak :.